کد مطلب:1779 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:386

(13) محبت
محبت یعنی دوست داشتن چیزی یا كسی دوستی با گرایش، كوشش و جذب شدن شناخته می شود. حالت محبت هر گاه در انسانی پدید آید آن كس به محبوب خود مایل می شود و برای رسیدن به محبوب می كوشد و به آن مجذوب می شود.





محبت در حقیقت دوست داشتن كمال و بیزاری از نقص است. هم موجودات ناقص ذی شعور و هم موجود كامل حقیقی دوستدار كمال و بیزار از نقص هستند. یعنی هم خداوند محب است و هم انسان ها خداوند محبوب هم هست چون كمال مطلق است پس برترین محبوب و در حقیقت محبوب واقعی خداست.





با توجه به این مطالب می توان محبت را به دو گونه تقسیم كرد و احكام مختص و مشترك هر یك از آنها را بیان نمود: محبت یا محبت موجود ناقص و فقیر به كمال است و یا محبت موجود كامل و غنی به كمال در هر صورت، محبوب، كمال است.







عوامل محبت

محبت رابطه ای است میان محب و محبوب. وقتی محب به محبوب معرفت یابد چون در او كمالی مشاهده می كند به او محبت می یابد. بنابراین یكی از عوامل اصلی در واقع شرط لازم پدید آمدن محبت معرفت است.





محبت انسان به كمال ریشه در معرفت او به خویشتن دارد. هر انسانی نسبت به خود علم حضوری دارد و همزمان وجود خود كه رتبه ای از كمال است و فقر خود را درك می كند پس به خود محبت دارد؛ چرا كه خود را واجد رتبه ای از كمال می شناسد و به كمالاتی كه در انتظار اوست محبت دارد چرا كه از فقر خود آگاه و از آن بیزار است.





محبت انسان به خود، او را وامی دارد كه به سوی كمال حركت كند و نقص را از خود بزداید هر چیز كه محبوب انسان واقع می شود از آن روست كه انسان كمالی را در آن می یابد و رسیدن به آن را رفع نقص خود می داند. قوای نفس انسان هر یك به تناسب خود دوستدار چیزی هستند، محبت غذا، نكاح، جاه، مال و هر محبت دیگری برای رفع نقصانی در انسان است.





دقت در عامل معرفت عامل اصلی دیگری را به ما نشان خواهد داد معرفت به كمال، عامل محبت است پس كمال موجود در محبوب یكی دیگر از عوامل ایجاد محبت است.





هر دو عامل یعنی معرفت به كمال محبوب و كمال موجود در محبوب هر چه رتبه بالاتری داشته باشند محبت نیز شدیدتر خواهد شد این دو عامل، هم در محبت موجود ناقص به كمال و هم در محبت موجود كامل به كمال حضور دارند یعنی هم انسان در اثر معرفت به كمال محبوب به آن محبت می یابد و هم خداوند به سبب كمال بندگان به آنها محبت دارد.





عامل سومی نیز در محبت وجود دارد كه مختص محبت موجود ناقص به كمال است آن عامل، آگاهی به فقر و نیازمندی است. عامل سوم محبت انسان به كمال شناخت فقر و وابستگی اوست. انسان، فاقد برخی كمالات است و از این فقدان بیزار است پس به رفع آن مشتاق می شود و محبت كمال را پیدا می كند.







مراتب محبت

با توجه به این عوامل در می یابیم كه هر گاه عوامل محبت قوی تر باشند محبت نیزشدیدتر است بنابراین می توان برترین رتبه محبت را هنگامی یافت كه محبوب در بالاترین مرتبه كمال باشد. برترین محبوب خداست چرا كه كمال ترین حقیقت هستی اوست و برترین و شدیدترین محبت وقتی تحقق می یابد كه محبوب خدا باشد.





بالاترین رتبه معرفت به برترین موجود عالم، شدیدترین محبت را پدید می آورد بنابراین هر موجودی كه به خداوند معرفت بیشتری داشته باشد، محبت شدیدتری دارد. بیشترین معرفت به خداوند از آن خود خداوند است یعنی او ذات خود معرفت دارد و دیگر موجودات همه از معرفت حقیقت او عاجزند: ما عرفناك حق معرفتك.





عامل سوم محبت به انسان اختصاص دارد آگاهی انسان از فقر خود، ناشی از علم حضوری او به وجود خود است انسان به خود و محدودیت وجود خود بالاترین آگاهی را دارد در نگاه اول این آگاهی در همه انسان ها شدید و به یك میزان است ولی به دو دلیل این معرف نیز دارای مراتبی است اول آن كه انسان های معصیت كار و سركش چنان از نفس خویش غافل می شوند كه گاه ادعای خدایی می كنند و فقر و نیازمندی خود را منكر می شوند.در قرآن كریم آمده است:





و لا تكونوا كالذین نسوا اللَّه فانسیهم انفسهم اولئك هم الفاسقون؛ (66)





و چون كسانی می باشید كه خدا را فراموش كردند و او نیز آنان را دچار خود فراموشی كرد، آنان همان نافرمانند.





در این آیه فراموشی خداوند سبب خود فراموشی معرفی شده است. خود فراموشی همراه با عفلت از صفات نفس است كسی كه خود را فراموش كند فقر و ذلت و نیازمندی خود را نیز فراموش می كند بر خود تكیه می كند و خود را در برابر خداوند موجودی مستقل گمان می كند كه امور خویش را خود می تواند تدبیر كند و با استفاده از علم و قدرت خود نیازهایش را برطرف سازد. چنین انسانی از نقص و فقر خویش غافل می شود و عامل محبت به كمال در او نقصان می یابد.





دلیل دوم این است كه هر كس فقر خود را در مقایسه با كمال الهی بیشتر و بهتر درك می كند. كسی كه فقر خود را با غنای خداوند مقایسه كند عمق و شدت نیازمندی خود را بهتر از هر كسی درك می كند زیرا به فقر خود به سبب علم حضوری به خویشتن آگاه است چون معرفت انسان ها به خداوند دارای مراتب است، معرفت آنها به فقر خویش نیز دارای مراتبی خواهد بود. بنابراین می توان گفت چون عامل سوم محبت نیز مراتبی دارد برترین محبت و شدیدترین آن از آن انسان هایی است كه بیشترین معرفت را به خداوند دارند و در نتیجه بیشترین معرفت را به فقر و نیازمندی خود دارند.





محبت پیامبر گرامی اسلام (ص) و ائمه معصومین (ع) دو عامل از عوامل محبت را در بالاترین رتبه ممكن دارا است:





1 - محبوب آنان كامل ترین موجود هستی است.





2 - معرفت آنان به فقر خود بالاترین معرفت است.





ولی البته معرفت آن بزرگواران به محبوبشان بالاترین معرفت نیست چرا كه معرفت خداوند به خویش برترین معرفت ممكن به برترین موجود عالم است و در نتیجه محبت خداوند به خویش برترین محبت است.







محبوب های انسان

محبت انسان یا به خویشتن است یا به غیر، محبت انسان به خود محبتی شدید است چرا كه معرفت او به خود بسیار نزدیك است محبت به غیر انواعی دارد. انسان به اجسام و افراد و خداوند محبت دارد. محبت انسان به اجسام مانند محبت او به غذا، مناظر زیبا، وسایل رفاه و امثال آن است. محبت به افراد مانند محبت به والدین، فرزندان، همسر، دوستان و خویشاوندان و... است كه نوعا یابه محبت انسان به خود باز می گردند، مانند محبت به فرزند؛ و یا یكی از نیازهای او برای یافتن كمالی خاص را برورده می كند انسان خواستار كمال است و هر چه در ایجاد رشد و حركت او به سوی كمال مؤثر باشد محبوب اوست والدین سبب ایجاد او بوده اند و همسر نیاز او به بقاء و ادامه وجود و نیز درك لذایذ خاصی را برآورده می كند؛ ولی یكی از نیازهای انسان كه مهم ترین نیاز اوست استكمال قوه ناطقه اوست. قوه ناطقه انسان خواستار معرفت است چون معرفت موجب كمال آن قوه است و هر چه معرفت برتر باشد كمال این قوه فراهم تر است پس انسان در جستجوی كمال قوه ناطقه خود به معرفت خدا می رسد و چون خدا را شناخت به او عشق و محبت می ورزد.





محبوب حقیقی انسان خداست زیرا هر موجود دیگری جز او فقیر است و كمال او وابسته به خداست خدا به او وجود داده است و او از خود چیزی ندارد. انسان محب كمال حقیقی است و هیچ كمالی جز ذات مقدس خداوند حقیقی و مستقل نیست. پس هیج محبوبی جز خدا شایسته محبت نیست. هر محبوب دیگری از آن رو می تواند محبوب انسان باشد كه مخلوق خداست و جلوه ای از وجود و قدرت و لطف اوست.





محبوب حقیقی انسان خداست، زیرا موجودی نامتناهی و كمال مطلق است. محبوب های دیگر همه ناقصند و هر كس محبوبی جز خدا انتخاب كند محبوبی دروغین را برگزیده است و به زودی در خواهد یافت كه كه محبوب حقیقی چیزی دیگری است. تفاوت محبت به خداوند و غیر او، مانند تفاوت تأثیر داروی شفا بخش با تاثیر داروی مسكن است داروی مسكن درد را موقتا تسكین می دهد، ولی درمان نمی كند و بیمار پس از مدت كوتاهی دوباره دچار درد و رنج می شود ولی داروی شفابخش علت درد را از بین می برد. هر كس محبوبی جز خدا اختیار كند، تا مدت زمانی آرام می گیرد، ولی چون نقص و فقر آن محبوب را دریافت خواستار محبوبی كامل تر می شود و طلب و خواست او باز می گردد.





محبت به غیر خدا موجب خسارت و حسرت است چرا كه هر محبوبی جز خدا زوال پذیر است. دنیا و اموال و اولاد، شایسته محبت بی واسطه نیستند. خداوند دنیا را به بارانی تشبیه می كند كه موجب روییدن و شكفتن گیاهان می شود، ولی سپس خزان می رسد و همه آن زیبایی ها نابود می شوند:





اعلموا انما الحیوة الدنیا لعب و لهو و زینة و تفاخر بینكم و تكاثر فی الاموال و الاولاد كمثل غیث اعجب الكفار نباته ثم یهیج فتریه مصفراً ثم یكون حطاما و فی الاخرة عذاب شدید و مغفرة من اللَّه و رضوان و ما الحیوة الدنیا الا متاع الغرور؛ (67)





بدانید كه زندگی دنیا، در حقیقت بازی و سرگرمی و آرایش و فخر فروشی شما به یكدیگر و فزون جویی در اموال و فرزندان است. مثل آنها چون مثل بارانی است كه كشاورزان را رستنی آن به شگفتی اندازد، سپس آن كشت خشك شود و آن را زرد بینی آن گاه خاشاك شود، و در آخرت دنیا پرستان را عذابی سخت است و مؤمنان را از جانب خدا آمرزش و خشنودی است و زندگی دنیا جز كالای فریبنده نیست.





محبوب های دروغین، مزاحم رسیدن به محبوب واقعی هستند و محب را فریب می دهند و از محبوب واقعی غافل می كنند. كسی كه محبت محبوبی دروغین را در دل دارد، هم چون كسی است كه داروی مسكن مصرف كرده و چون دردی احساس نمی كند از درمان خود غافل می شود و زمان را برای درمان از دست می دهد. تاخیر در درمان ممكن است خطرناك و هلاك كننده باشد. تاخیر در محبت ورزیدن به محبوب حقیقی نیز ممكن است باعث كدورت دل و غفلت از او شود و به انكار خدا و لطف و احسان او بیانجامد.







نشانه های محبت حقیقی

1 - محبت حقیقی پایدار است محبت هایی گذرا هستند كه یا محبوب به خطا برگزیده شده باشد و یا محبوب اصلا محبوب نبوده باشد هر گاه كسی گمان كند موجودی دارای كمال است و به آن محبت ورزد و سپس دریابد كه هیچ كمال اصیلی در او نبوده است محبت او زایل می شود و به جستجوی موجود كامل بر می آید. همچنین اگر محبت به چیزی یا كسی برای رفع نیاز خویش باشد پس از رفع نیاز، محبت به آن محبوب تمام می شود؛ چرا كه نیاز محب بر آمده است و كمال مورد نظر خویش را یافته است.





محبت به خداوند پایدار است زیرا كمال حقیقی فقط از آن اوست و هیچ گاه انسان خداشناس به معرفت كمال خداوند نمی رسد در هر مرتبه از معرفت به خدا انسان به ضعف معرفت خویش آگاه می شود و خواهان ارتقاء معرفت خود به خداوند می گردد؛ چرا كه خداوند موجود بی پایانی است كه عقول از معرفت كنه او عاجزند و هر چه در وادی معرفة اللَّه می شتابند، باز هم در راه باقی است و اشتیاق فراوان تر می شود.





2 - محبت حقیقی محبتی است كه محب به هر چه كه به محبوب انتساب دارد علاقه مند باشد. انسان های عارف به همه مظاهر هستی محبت دارند به انسان ها، طبیعت، حیوانات، رودها و جنگل ها و... چرا كه همه این ها را جلوه خدا و مخلوق ذات اقدس او می دانند.





3 - محبت واقعی محب را گوش به فرمان محبوب می كند محب همیشه در آرزوی رضای محبوب است پس همان طور كه او می خواهد عمل می كند و خود را آن گونه كه محبوب می پسندد می سازد. محب واقعی، اراده محبوب را بر اراده خود مقدم می دارد و با خواست او مخالفت نمی كند.





4 - محب واقعی همیشه به یاد محبوب است و هیچ چیز دیگری موجب غفلت او از یاد محبوب نمی شود.





5 - محب واقعی خواستار دیدار محبوب و همنشینی و هم صحبتی با اوست. محب واقعی از شنیدن سخن محبوب و سخن گفتن با او را دوست دارد و از دیدار محبوب سیر نمی شود.







محبت به خدا

محبت به خداوند محبت راستین است و خداوند یگانه محبوب حقیقی است. همه نشانه های محبت حقیقی در محبت به خدا هست. محبت به خداوند پایدار و زوال ناپذیر است، چرا كه هیچ كمالی برتر از خداوند نیست و هیچ جمالی زیباتر از او وجود ندارد، كسی كه خدا را بیابد همه چیزها در چشم او ناقص و حقیر می آید:





ما ذا وجد من فقدك و ما الذی فقد من وجدك لقد خاب من رضی دونك بدلا (68)





آن كه تو را نیافت چه یافت؟ و آن كه تو را یافت چه نیافت؟ كسی كه به غیر تو راضی و مایل گشت یقیناً محروم شد.





محبت به خداوند با هیچ محبت دیگری قابل قیاس نیست هر محبت دیگری اگر در طور محبت خدا باشد و به سبب محبت به خدا باشد، محبتی راستین وگرنه دروغین است. كسی كه غیر خدا را دوست می دارد و محبت او بر محبت خدا بر می گزیند، مؤمن نیست. مؤمنان بیشترین محبت را به خداوند دارند.





والذین آمنو اشد حباللَّه (69) محبت خدا شرط ایمان است و كسی مؤمن است كه خدا و رسولش را بیش از هر چیز دیگری دوست داشته باشد. از پیامبر اكرم(ص) روایت شده است:





لا یؤمن احدكم حتی یكون اللَّه و رسوله احب الیه مما سواهما؛ (70)





هیچ یك از شما تا زمانی كه خدا و رسولش محبوب ترین كس در نزد او نباشد، ایمان نیاورده است.





مؤمنان واقعی می خواهند قلبشان آكنده از محبت خداوند باشد تا هیچ محبت دیگری در آن جای نگیرد. امام زین العابدین (ع) در دعای ابوحمزه ثمالی این گونه دعا كرده اند:





اللهم انی اسئلك ان تملا قلبی حباً لك؛





ای خدا از تو می خواهم كه قلبم را از محبتت آكنده سازی.





ویژگی دوستان حقیقی خدا این است كه جز محبت او را در دل نداشته باشند. امام حسین(ع) در دعای عرفه این چنین مناجات می فرمایند:





انت الذی ازلت الاغیار عن قلوب احبائك حتی لم یحبوا سواك؛





تو همانی كه بیگانگان را از دل های دوستانت زدودی تا جز تو را دوست ندارند.





دومین نشانه محبت حقیقی محبت به همه چیزهایی است كه به محبوب انتساب دارد. محبت به غیر خدا وقتی مذموم است كه محب، محبوب را مستقل بداند و كمال و جمال آن را وابسته و ناشی از خداوند نداند؛ ولی اگر كسی مخلوقات خداوند را به خاطر انتساب به خداوند بخواهد و دوست بدارد محبت او ممدوح و پسندیده است. این گونه دوستی منافاتی با دوستی خدا ندارد، بلكه عین دوستی با خداست .محبت به بندگان صالح خدا محبت خداست كسی كه بنده صالحی را به سبب ارتباط و اتصال با خدا دوست دارد، كسی را دوست دارد كه خدا دوستدار اوست، پس محبت او اصالتاً از آن خداست و ترشحی از محبت به خداوند است خداوند بندگان مؤمن و صالح را دوست دارد و بندگان ظالم و عاصی را دوست نمی دارد؛ پس كسی كه حب و بغض خود را متناسب با حب و بغض خداوند نماید می تواند مدعی دوستی خدا باشد:





من احب اللَّه و ابغض للَّه و اعطی للَّه و منع للَّه فهو ممن كمل ایمانه؛ (71)





كسی كه به خاطر خدا محبت و بغض ورزد و به خاطر خدا ببخشاید و باز دارد پس او كسی است كه ایمانش كامل شده است.





در روایات آمده است كه دوستی مؤمنین به یكدیگر از بزرگ ترین شاخه های ایمان است و كسی كه دوستی و دشمنی او برای خدا باشد برگزیده خداوند است. (72) اهمیت محبت ورزیدن به كسانی كه خداوند آنها را دوست می دارد و دشمنی با دشمنان خدا، به قدری است كه این دوستی و دشمنی محك ایمان و نیك سیرتی انسان هاست. امام صادق(ع) به یكی از اصحاب خود می فرمایند:





اگر می خواهی بدانی كه آیا در تو نیكی و خیری هست به قلب خود رجوع كن. اگر بندگان مطیع خدا را دوست می داری و گناهكاران را دشمن می داری، پس در تو خیری هست و خداوند تو را دوست دارد و اگر چنین نیستی، در تو خیری نیست و مبغوض خداوند هستی. انسان با آن كه دوست می دارد همراه است. (73)





این گونه روایات نشان می دهد كه محب واقعی خداوند، به غیر خداوند نیز محبت دارد چرا كه آن غیر به خدا منسوب است و اگر كسی به محبوب های خداوند یعنی انبیاء و اولیاء و صالحان دوستی نورزد، محبت او به خداوند واقعی نیست و نیز اگر دشمنان خدا را كه رشته اتصال و ارتباط با خداوند او گسیخته اند دشمن ندارد، به خداوند محبت واقعی ندارد و ایمان او حقیقی نیست:





لا تجد قوما یؤمنون باللَّه و الیوم الاخر یوادون من حاداللَّه و رسوله و لو كانوا آباءهم او اخوانهم او عشیرتهم اولئك كتب فی قلوبهم الایمان و ایدهم بروح منه و یدخلهم جنات تجری من تحتها الانهار خالدین فیها رضی اللَّه عنهم و رضوا عنه اولئك حزب اللَّه الا ان حزب اللَّه هم المفلحون؛ (74)





قومی را نیابی كه به خدا و روز بازپسین ایمان داشته باشند و كسانی را كه با خدا و رسولش مخالفت كرده اند هر چند پدرانشان یا پسرانشان با برادرانشان یا عشیره آنان باشد دوست بدارند. در دل اینهاست كه خدا ایمان را نوشته و آنها را با وحی از جانب خود تأیید كرده است و آنان را به بهشت هایی كه از زیر درختان آن جوی های روان است در می آورد همیشه در آن جا ماندگار خدا از ایشان خشنود و آنها از او خشنودند، اینانند حزب اللَّه آری، حزب خداست كه رستگارانند.





محب واقعی خدا، خود را آن گونه كه خدا می پسندد می سازد. عمل خود را مطابق خواست او می نماید و ظاهر خویش را خداپسند می آراید. محب واقعی خدا می كوشد محبوب خدا باشد. هر محبی آرزو دارد كه محبوبش به او محبت داشته باشد. راه این محبت دو سویه را محبوب حقیقی بر زبان حبیبش جاری نموده و به ما آموخته است:





قل ان كنتم تحبون اللَّه فاتبعونی یحببكم اللَّه. (75)





تبعیت از پیامبر نشان راستگویی در اظهار محبت است و چون كسی در محبت خویش به خداوند صادق باشد، خداوند نیز او را دوست می دارد. تبعیت از پیامبر یعنی عمل به كارهایی كه خدا دوست دارد و ترك آن چه خداوند نمی پسندد، برای ساختن خویش به چهره و گونه ای خدا پسند باید از خود خدا و رسول او پرسید كه چگونه باشیم. در قرآن كریم پاكیزگان، توبه كنندگان، محسنین، متقین، صابران، مقسطین، و كسانی كه بر خدا توكل می كنند و در راه او می رزمند، محبوب خدا معرفی شده اند و تجاوزكاران، ظالمان، مفسدان، كافران، گنه كاران، مستكبران، خیانت پیشگان، مسرفان و كسانی كه نعمت های خداوند و كفران می كنند محبوب خدا نیستند. پس اگر كسی خواهان محب واقعی شدن است و می خواهد محبوب خدا باشد باید از این راهمایی ها بهره گیرد و با پیروی از دستورات پیامبر اكرم(ص) دل خویش را از محبت غیر پاك سازد و سر به فرمان پروردگار نهد.





كسی كه دوستدار واقعی خداست از مناجات با او لذت می برد و از این كه خدا با او سخن بگوید شادمان می شود. درباره سخن گفتن بنده با خدا در مبحث عبادت مطالبی خواهد آمد، ولی درباره سخن گفتن خدا با انسان اشاره ای به فضیلت و آثار تلاوت قرآن خواهیم داشت.





قرآن سخن خدا با بنده و عهد او با بندگان است. از امام صادق(ع) روایت شده است:





القرآن عهداللَّه الی خلقه، فقد ینبغی للمرء المسلم ان ینظر فی عهده و ان یقرأ منه فی كل یوم خمسین آیة؛





قرآن عهد خداوند با بندگان است پس بر هر مسلمانی شایسته است كه در عهد خداوند نظر كند و در هر روز پنجاه آیه قرائت نماید. (76)





در پایان این مبحث مناسب است یادآور شویم كه محبت خدا به انسان با محبت انسان به خدا فرق می كند. خداوند كمال مطلق است و انسان نیاز مطلق. انسان خواستار كمال است پس به كمال مطلق عشق می ورزد و خواهان اوست. ولی در برابر كمال خداوند هیچ كمال دیگری وجود ندارد. پس مقصود از محبت خدا به بندگان استكمال بنده است، یعنی چون بنده به اختیار خود طریق كمال را می گزیند، خداوند او را دوست می دارد و در این كمال جویی او را یاری می دهد و چون بنده راه هلاكت و سقوط را در پیش گیرد غضب الهی شامل حال او می شود. دوستان خدا اگر قلب خود را از محبت غیر او خالی كنند و هر چه را او می پسندد و فرمان می دهد عمل نمایند و همواره در یاد او باشند، خداوند نیز آنان را دوست می دارد و كمال مطلوب آنان را به آنها اعطا می كند.







سؤالات

1 - محبت چگونه شناخته می شود؟





2 - چرا خدا برترین محبوب واقعی است؟





3 - عوامل محبت به كمال را ذكر كنید.





4 - محبت انسان به كمال، ریشه در معرفت به چه امری دارد؟





5 - چه عاملی موجب خود فراموشی انسان می شود؟ در این زمینه آیه ای ذكر نمایید؟





6 - به چه دلائلی علم انسان ها به فقر و محدودیت های وجود آنها دارای مراتب است؟





7 - برترین معرفت ممكن به بالاترین و برترین موجود عالم از آن كیست؟





8 - آیا می توان گفت كه معرفت پیامبر اسلام و ائمه معصومین به محبوبشان برترین معرفت است؟ چرا؟





9 - محبوب حقیقی انسان كیست؟ چرا؟





10 - چرا غیر خدا نمی تواند محبوب حقیقی انسان باشد؟





11 - چرا محبت و گرایش به غیر خدا موجب خسارت و حسرت است؟





12 - محبوب های غیر خدا چه مزاحمتی در رسیدن انسان به محبوب واقعی دارند؟





13 - نشانه های محبت حقیقی را بیان كنید؟





14 - چرا محبت به خدا پایدار و زوال ناپذیر است؟





15 - محبت به غیر خدا در چه صورت مذموم و در چه صورت ممدوح است؟





16 - چرا مطیع واقعی پیامبر اكرم(ص) محب واقعی خداست؟





17 - چه فرقی بین نوع محبت انسان به خدا با محبت خدا به انسان وجود دارد؟







--------------------------------------------------------------------------------



پی نوشتها

66 - حشر، 15.





67 - حدید، 20.





68 - دعای عرفه امام حسین.





69 - بقره، 165.





70 - جامع السعادات، ج 3، ص 151.





71 - بحارالانوار، ج 66، ص 33.





72 - بحارالانوار، ج 66، ص 240.





73 - اصول كافی، ج 2، ص 126.





74 - مجادله، 22.





75 - آل عمران، 31.





76 - شرح چهل حدیث، ص 497.